معنی فیر پلی

حل جدول

فیر پلی

آلبومی از مهدی مقدم

لغت نامه دهخدا

فیر

فیر. (اِمص) تأسف و افسوس. || سخره و لاغ. (برهان). رجوع به فیریدن شود.


پلی

پلی. [پ ُ] (اِخ) نام قصبه ای است واقع در جنوب هندوستان در قضای کداپه از ایالت مدرس در ساحل نهر چیر که تابع رود پز میباشد، دارای 16950 سکنه که بعض آنان مسلمانند. (قاموس الاعلام ترکی در کلمه ٔ پولی).

فرهنگ معین

فیر

افسوس، تأسف، ریشخند، لاغ. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

فیر

فیریدن

فرهنگ فارسی هوشیار

فیر

‎ افسوس تاسف، سخره لاغ.


پلی

فرانسوی چین


عصا فیر

(تک: عصفور) گنجشکان


قند فیر

پارسی تازی گشته گنده پیر

گویش مازندرانی

پلی پلی

کنار هم


پلی

پهلو، پهلوی انسان و حیوان –جنب، کنار، برگرداندن، پشت...

برگرداندن، جنب، کنار، پشت و رو، بغل، پهلو


پلی به پلی

کنار هم


پلی پلی دین

در کنار هم بودن

ترکی به فارسی

فیر دولایی

گرداگرد

معادل ابجد

فیر پلی

332

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری